شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

علاقه‌مندي ها

+ سلام. ولادت مبارک کريمه اهل بيت حضرت معصومه عليهم السلام و روز دختر بر همه دختران پيام رسان و پارسي بلاگ مبارک باد. اميد که همه ما مشمول عنايت و شفاعت آن بانوي بزرگوار در دنيا و آخرت باشيم.
ص . حيدري
سلام خيلي ممنون
پروانگي
سلام.ممنونم.عيدتون مبارک
همه 8 نظر
سلام خيلي ممنون عيد شمام مبارک
مرسي خدا عمرتون بنده خدا همه برادرهامون را هم بيامرزه و از اين بانوي محترمه و معصومه بهره مند سازه که گاهي ما زن ها حق مردانشان را نمي گذاريم پاي منش و بزرگي مادري که آنها را زاييد و مرد ما کرد مادر شوهر نه شوهر

* هاتف *

+ *ولادت فرخنده کريمه آل طاها و گراميداشت روز دخترو هفته کرامت را* *به همه عاشقان و شيفتگان خاندان عصمت و طهارت عليهم السلام* *و تمامي دختران مومنه* *وخواهران خوب ومعزز پيامرسانيم* *كه الگويشان حضرت معصومه* *سلام الله عليهاست تبريك و تهنيت عرض مي كنيم* *
پروانگي
ممنونم :)
تشکر :)
بعدی همه 18 نظر قبلی
آخي پيام پارسالي:)
هما بانو
جاتون خيلي خاليه عزيزم!@};- ان شا الله دوباره به جمع دوستان برگردين
+ *ديباچه عشق و عاشقي بازشود/ دل‌ها همه آماده پرواز شود/ با بوي محرم الحرام تو حسين/ ايام عزا و غصه آغاز شود/ا لسلام عليک يا ابا عبدالله*
*صبا*
السلام عليک يا ابا عبدالله
سلام و شب بخير به دوستانم *صبا*، همسايه خورشيد، *سحربانو* ممنون از لايک
*صبا*
سلام :) خواهش مي کنم :) ممنون از شعر زيبا :)
و در آخرين منزل تا کربلا، بزرگ قبيله صحرانشين از او (امام حسين عليه السلام) نقل کرد: *«نديدم سري به سرداري مگر بسيار سرها به زير پاي او. آنان که دستار بر سر نهاده اند سر از مردم جدا مي کنند... زرفروشان زور و تزوير قرآن را به سود خود تفسير مي کنند و انبانشان را از انباشتن پاياني نيست... .»*
http://www.hawzah.net/fa/MagArt.html?MagazineArticleID=15514&ParentID=80012
بعدی همه 11 نظر قبلی
خلاصه داستان: واقعه از نهم محرم آغاز مي شود: «عبدالله » جوان نصراني تازه مسلمان به خواستگاري «راحله » دختر يکي از اشراف حجاز مي رود. پس از 37 بار جواب منفي شنيدن، سرانجام پاسخ مثبت مي گيرد. مراسم عروسي آن دو برپا مي شود. در شور و شادي مجلس، خبر درگيري بين سپاه کوفه و امام حسين عليه السلام پخش مي شود. عده اي عقيده دارند امام حسين براي رسيدن به خلافت خروج کرده و براي مجلس دنيا به سوي کوفه مي رود.
نومسلمان دچار شک مي شود از سروش غيبي مي شنود که «آيا کسي هست مرا ياري کند»؟ به ياد رؤياي پيشين مي افتد رؤيايي که در آن، خودش، اسود آهنگر و دو تن ديگر را به ياري خوانده اند. *عبدالله شتابان به سراغ اسود آهنگر مي رود اما او زودتر بار سفر بسته، به کربلا رفته است...*
+ اگر افسانه هاي کودکي يادمان نمي رفت در قصه هاي بزرگسالي برنده بوديم... »
مممممممممم شايد!
شايد حتما!
بعدی همه 446 نظر قبلی
پروانگي
yes
+ شور و حال مني پر بال مني تو خيال مني دادي تو منو راه اگه – يه نگاه که تو ماه مني چجوري از تو دست بکشم بدون تو نفس بکشم تويي که تنها – دل سوز مني آرزومه دوباره بيام تو حرمت بدم يه سلام بهونه ي اشکاي هر روز مني بي تو مي ميرم آقام يه فقيرم آقام که تو حج فقرايي اي کس و کارم ناجور تو رو دارم، ندارم من دستاي گدايي شاعر:سعيد پاشازاده.خواننده:حامد زماني
جون جوادت آقا خيلي دوست دارم من...
بدجوري هوس مشهد کردم، پارسال اين موقع حرم بودم . . .
همه 8 نظر
اللهم صل علي محمدوآل محمد وعجل فرجهم
السلام عليک ياعلي بن موسي الرضاعليه السلام

مملوک

+ گفتن شما کجا و بين الحرمين؟؟؟ جواب داد: پيغمبرمون فرق مي کنه امام حسينمون که يکيه!!!
إن شاءالله زيباترينش در وعده ظهور@};-
+ اون مردايـــــــي که با يـــه نــــه گفتنشون ميفهمـــــي که ديگــــه نبايــــــد اصـــــرار کنــي اونــــي که قبل از مهمونــــــي بايــــد لباستـــــو نشـــــون بــــــدي تا تاييـــــدش کنــــــه اونـــي که وقتي بهتــــ اخـــــــم ميکنه بايد شالتــــــــو بکشـــــي جلــــــــو اونـــــي که وقتــــــي ميخــــــــواي از پيشش بــــري دست ميکشه رو لبتـــــ و ميگـــــــــه کمـــــــرنگ کــــــن اون
رژتـــــــو اونــــــــــي که وقتــــــــي تــوي يه جمعيد از بغلتــــ تکـــــــون نميخــــوره اونـــــي که تـــــوي سرمــــــــا يـــــــخ ميـــــــزنــــــــه ولي وايميسه ســـــــر کوچــــه تا تـــــو بــــري توي خونـــــــــه اونـــي که اگه بخواي اشتباه کنـــي پيش خـــــودت ميگــــــي اگه بفهمـــــــــه ميکشتم اوني که خنــــــــده و شيطونيــــــــــاش فقط و فقط مــــــــــال خــــــــــودتـــــ
و اخمش مــــــال بقيــــــــــــه به اين ميگــــــــن مــــــــــــــــــــــــــرد
بيگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگ لايک

مملوک

+ وعده عاشق خسران زده ي ماه خدا عصر روز عرفه، صحن حسين، کرب و بلا دوستان و رفقاي عزيز! انشالله فردا عازم کربلا هستم دعا کنيد عرفه حرم يادتون از يادم نره!
سلام خوشا به سعادتتون. ان شاءالله به سلامتي تشريف ببريد و برگرديد. التماس دعا در همه جا مخصوصاً روز عرفه
@};-الّلهُمَّ صَلِّ عَلي مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم@};-
بعدی همه 11 نظر قبلی
مملوک
ممنون . انشالله با هم مشرف بشيم
آمين
+ *پيام امروز* حالم خوش نيست *از غصّه پررنج ذخاير جنگ* كه امروز پاي درد دل يكي از همسران آنها نشستم. عدم تعهد به مساعدتهاي دارويي مسئولين وزارت بهداشت بابت داروهاي خارجي و كم عوارض. بي توجهي مسئولين آسايشگاههاي جانبازان به وضع بيماران غربت جانبازان و ترك خانواده هايشان(طلاق گسترده همسران) وضعيت اسفبار مراقبتهاي غذايي و دارويي خوراندن داروي خواب و بيحال كننده به بيماران زمان بازديد مسئولان و ...
يك نمونه وضعيت غذايي: خوراندن خورشت قورمه سبزي كه بدون سبزي است و فقط در آن لوبياهاي نفاخ به تعداد زياد پيدا مي شود براي اين بيماران كه اغلب از مشكلات ريه رنج مي برند، يعني طولاني شدن رنج و شدت ناراحتيها.
آقاشير
خدا لعنت کنه اين مسئولين فاسد رو...خيلي ناراحت کننده و درد اوره...
بعدی همه 31 نظر قبلی
@};- الّلهُمَّ صَلِّ عَلي مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم@};-
ممنون از شما جناب عبدلي

مملوک

+ بعد ميلاد رضا (ع) سينه ي من بي تاب است عکس گنبد وسط صحن دو چشمم قاب است اي خوش آنکس که جواز سفرش امضا شد عرفه کرببلا در حرم ارباب است انشالله عرفه نايب الزياره همه دوستان خواهم بود
سلام عليکم...خيلي التماس دعا
سلام عليکم...خيلي التماس دعا - *-عشق الهي*
مملوک
و عليکم السلام/ محتاجيم به دعا
+ واي که ردپاي دزد آبادي ما، چقدر شبيه چکمه هاي کدخداست؟؟؟؟؟ روزي که ردپاي به جا مانده، شبيه چکمه هاي کدخدا بود يکي ميگفت: دزد، چکمه هاي کدخدا را دزديده، ديگري گفت: چکمه هاش شبيه چکمه کدخدا بوده. هر کسي به طريقي واقعيت را توجيه ميکرد. ديوانه اي فرياد برآورد: که مردم؛ دزد، خود کدخداست، مردم پوزخندي زدن و گفتند: کدخدا به دل نگير، مجنون است ديوانه است، ولي فقط کدخدا فهميد که تنها عاقل آبادي اوست[نظرات]
@};- @};- @};-خيلي مطلب زيبايي بود@};- @};- @};-
از فرداي آن روز کسي آن مجنون را نديد و احوالش را جويا شدند که کدخدا ميگفت: دزد او را کشته است، کدخدا واقعيت را گفت ولي درک مردم از واقعيت، فرسنگها فاصله داشت، شايد هم از سر نوشت مجنون ميترسيدند چون در آن آبادي، دانستن بهايش سنگين ولي ناداني، انعام داشت، پس همه عرعرکنان هر روز در خانه کدخدا جمع ميشدند!!!!! سيمين بهبهاني
همه 7 نظر
*مهاجر*
و کدخداي خوب همه ي تهمتهارو به جان ميخره تا مردمش سالم بمونن ...
از فرداي آن روز کسي آن مجنون را نديد و احوالش را جويا شدند که کدخدا ميگفت: دزد او را کشته است، کدخدا واقعيت را گفت ولي درک مردم از واقعيت، فرسنگها فاصله داشت، شايد هم از سر نوشت مجنون ميترسيدند چون در آن آبادي، دانستن بهايش سنگين ولي ناداني، انعام داشت، پس همه عرعرکنان هر روز در خانه کدخدا جمع ميشدند!!!!! سيمين بهبهاني
+ من که به تو نزديکترين حس را دارم... پس اين چه بغضي است که گلويم در آن جداشدنت به آن مبتلا مي شود :(
شام غريبان امام جواد در محضر پدر بزرگوارشون دعاگوي خواهران و برادران خوبم بودم
زيارتت قبول خواهر... خوش به سعادتت:'(
بعدی همه 16 نظر قبلی
سلام ممنون...........شما هم همينطور....خانوم قافيه باران
@};-
226596-سكوت سرد
رتبه 0
0 برگزیده
476 دوست
محفلهای عمومی يا خصوصی جهت فعاليت متمرکز روی موضوعی خاص.
گروه های عضو
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله اسفند ماه
vertical_align_top